سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند سلطان خدا در زمین است، پس هرکه با وی در افتد بر افتد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :4
کل بازدید :80840
تعداد کل یاداشته ها : 141
103/9/10
9:24 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلا ناصری خواه[50]
شهیدحکیم اسماعیل زاده فرزند:خلیل تاریخ تولد:1345کنگان تارخ ومحل شهادت:67میمک مدفن:کنگان "درقبال خون شهیدان بایدازوطن به قیمت جان ومال که شده دفاع کنیم، چراکه این وطن امانتی می باشدکه هرکدام ازشهدابه ماسپرده اند."

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
شهید[1] شهادت چیست؟[1] سرود جمهوری اسلامی ایران[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] فایل صوتی+متن زیارت عاشورا[1] شهید[1] وصیت نامه شهید«صادق پورسقایی»[1] همزبان[1] طلائیه نقطه وصل زمین وآسمان[1] حدیث[1] امام محمدباقر[1] یادغواصان[1] حدیث[1] حفظ ارزش ها[1] عیدغدیرخم برتمام شیعیان جهان مبارکباد[1] حدیث2[1] اولین های دفاع مقدس[1] حمله چلچراغ (فروغ جاویدان) منافقین[1] ماه مُحَرّم[1] امداد غیبی[1] عکس امام خمینی (ره)[1] نمایشگاه[1] پیام رادیویی دشمن به رزمندگان اسلام[1] حدیث عشق[1] 22بهمن[1] امام خمینی[1] لبخند بزن رزمنده[1] بسیجی خستگی را خسته کرد[1] جعبه های کوچک آبی[1] وصیت نامه[1] شهرمنورها[1] حدیث[1] از عشق تا شعار[1] اسفند 1388[3] فروردین 1389[5] اردیبهشت 1389[7] خرداد 1389[4] تیر 1389[1] امام رضا[1] حجت بن حسن[1] حضرت قائم[1] خلوت با بهترین دوست[1] مرداد 89[4] شهریور 89[3] لطیفه های کلّه گنجشکی[1] شب مهم(آغاز شب های قدر)[1] قلب رمضان(شب قدر)[2] مهر 89[4] آبان 89[15] بهمن 89[3] اسفند 89[1] فروردین 90[3] خرداد 90[1] روز پدر[1] تیر 90[1] روز پاسدار[1] روز پاسدار(2)[1] ولادت امام زین العابدین علیه السلام[1] عیدمبعث[1] مرداد 90[1] شهریور 90[5] آبان 90[11] آذر 90[12] فروردین 91[5]
لوگوی دوستان
 

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
وقتی خدیجه علیهاسلام با رسول خدا ازدواج کرد، زنان مکه از او دوری کردند و باب رفت و آمد با او را بستند. آنها حتی به او سلام هم نمی‌کردند.
خدیجه تنها بود تا از فاطمه زهرا باردار شد. فاطمه علیهاسلام از شکم مادر با مادر صحبت می‌کرد و او را دلداری می‌داد.
روزی پیامبر اکرم داخل خانه شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می‌گوید. پرسید:« با چه کسی صحبت می‌کنی»؟!
خدیجه عرض کرد:« با این طفلی که در شکم دارم. او همصحبت و مونس من است.»
پیامبر فرمود:« ای خدیجه، هم اکنون جبرئیل به من خبر می‌دهد که این طفل، دختری است پاک و مبارک که خدای تعالی نسل مرا از او قرار می‌دهد و فرزندان او را امامان و پیشوایان امت و خلیفه‌های خودش در روی زمین می‌گرداند.»

وقتی ولادت فاطمه نزدیک شد، خدیجه کسی را نزد زن های قریش و بنی هاشم فرستاد تا او را در هنگام زایمان کمک کنند، اما آنها گفتند:« تو حرف ما را نپذیرفتی و با محمد یتیم و فقیر ازدواج کردی؛ ما هم با تو کاری نداریم.»

خدیجه علیهاسلام بسیار غمگین شد؛ اما ناگاه چهار زن بلند قامت گندمگون که گویی از زنان بنی هاشم‌ بودند وارد شدند. خدیجه ترسید! یکی از آنها گفت:« ای خدیجه، نترس. ما فرستادگان پروردگار توایم؛ ما خواهران توایم: من ساره ام، او آسیه، رفیق بهشتی تو است، او مریم، مادر حضرت عیسی علیه السلام، و او « کلثوم»، خواهر حضرت موسی علیه السلام. خدای تعالی ما را فرستاده تا در امر زایمان کمکت کنیم.»

زنان چهار طرف خدیجه نشستند. ناگاه فاطمه زهرا علیهاسلام با بدنی پاک و مطهر به دنیا آمد و چنان نوری از آن وجود مطهر ساطع شد که همه خانه‌های مکه را روشن کرد.
در این هنگام ده حورالعین وارد شدند، با طشت‌هایی پر از آب کوثر و پارچه‌های بهشتی.
بانویی که در جلوی خدیجه نشسته بود، فاطمه علیهاسلام را به آب کوثر شستشو داد و در دو قطعه پارچه سفید که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود پیچید. سپس عرض کرد:« اکنون سخن بگو.»
فاطمه علیهاسلام زبان گشود و فرمود:« اشهد ان لا اله الا الله و انّ ابی رسول الله سید الانبیاء و انّ بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط ». (گواهی می دهم که معبودی نیست جز الله و پدرم رسول خدا و آقای همه پیامبران است و شوهرم، علی. بزرگ همه اوصیاء و فرزندانم بزرگ همه خانواده های پیغمبرانند.)

سپس بر آن چهار زن سلام کرد و نام آنها را یکایک بر زبان آورد. زنان به روی زیبای فاطمه اطهر خنده شوق زدند و فرشتگان به یکدیگر بشارت دادند. آری، شادباش ولادت فاطمه زهرا به آسمان‌ها رسید و نور وجودش آسمان را روشن کرد؛ نوری که تا آن زمان ملائکه ندیده نبودند. آن چهار زن، فاطمه علیهاسلام را به دست خدیجه سپردند و گفتند:« او را بگیر که طاهر است و مطهر، پاک و مبارک.»